رفتی خاطره های تو

رفتی خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما، من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من ، دل به هیچ کسی نبستم یاد من باش تا بتونم، همیشه برات بخونم بی تو وعطر تن تو، یه چراغ نیمه جونم

دوست دارم

آسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف هامون مث تموم آدما شده گنبد عشق منو تو ضریحاش طلایی بود طلا ها ریخته و جنس گنبدا بلا شده ما رو چشمون زدن ما که با هم بد نبودیم ما چه تقصیری داریم

دوست دارم ...

آسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف هامون مث تموم آدما شده گنبد عشق منو تو ضریحاش طلایی بود طلا ها ریخته و جنس گنبدا بلا شده ما رو چشمون زدن ما که با هم بد نبودیم ما چه تقصیری داری

آرامتر بگذر ...

ای مسافر !  ای جدا ناشدنی ! گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببینمت .
بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم .
آه ! که نمیدانی ... سفرت روح مرا به دو نیم می کند ... و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید ...
بگذار بدرقه کنم واپسین لبخندت را و آخرین نگاه فریبنده ات را .
مسافر من ! آنگاه که می روی کمی هم واپس نگر باش . با من سخنی بگو . مگذار یکباره از پا در افتم ... فراق صاعقه وار را بر نمی تابم ...
جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز...    آرام تر بگذر ...
وداع طوفان می آفریند... اگر فریاد رعد را در طوفان وداع نمی شنوی ؟! باران هنگام طوفان را که می بینی !  آری باران اشک بی طاقتم را که می نگری ...
من چه کنم ؟ تو پرواز می کنی و من پایم به زمین بسته است ...
ای پرنده ! دست خدا به همراهت ...
اما نمی دانی ... نمی دانی که بی تو به جای خون اشک در رگهایم جاریست ...
از خود تهی شده ام ... نمی دانم تا باز گردی مرا خواهی دید ؟؟؟

خبر

بنا به در خواست بعضی از بازدید کننده های عزیز مبنی بر دیر بالا آمدن وبلاگ و سنگین بودن قالب آن تصمیم گرفتم که قالب رو عوض کنم و از کدهای ساده تر استفاده کنم...چون ساده گی همیشه زیباست...

از شما بازدید کننده های همیشگی می خوام که نظرتون رو در این باره بگین...

ممنون از لطف همه شما......

به او بگویید

به او بگویید دوستش دارم، به او که قلبش

 به وسعت دریاییست که قایق کوچک


دل من درآن غرق شده، به او که مرا

از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر


و ترانه برد، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد

با سلام به همه عزیزانی که به وبلاگ من اومدن...

بعد از مدتی که وبلاگ تو یه سکوت عمیق فرو رفته بود همیشه به یاد دوستای گلم بودم و دلم می خواست که زودتر بیام و وبلاگ رو آپ کنم .که حالا این وقت برام پیدا شده که با دست پر بیام..

می خوام تو اولین پستم در تابستون ۸۶ یه هدیه به دوستانی بدم که جبران نبودنم رو در این مدت بکنم.

از همه عزیزان می خوام که در صورت تمایل به دو سوالی که در آخر این مطلب مطرح میشه جواب بدن که در صورت درست جواب دادن و فرستادن جواب به ایمیل من از یک ماه اینترنت رایگان بهره مند بشن.که این فقط در صورتی خواهد بود که جواب به صورت دقیق باشه...

سوال اول:در قرآن کلمه امام چند بار به کار رفته است؟

سوال دوم:حضرت آدم بعد از خروج از بهشت در چه منطقه ای از زمین فرود آمد؟

email:sama-love@inbox.com