۩۝۩ ویژگی پسرهای ایرانی ۩۝۩

1-چشماشون بیشتر از عقلشون کار می کنه.

2-تا یه دختر خوشگل می بینن مثل جوجه راه می افتن دنبالش.

3-چشمک جزو تیک عصبیشونه.

4-اصولا هفته أی 1 بار شکست عشقی می خورن.

5-اگه یه روز متلک نگن زبونشون میخ در میاره.

6-دوستت دارم جزو حرفای روز مرشونه.

7-زبان باز ترین و پاچه خوار ترین موجودات روی زمین.

8-می خوان دختره فقط ماله خودشون باشه و خودشون ماله همه

خصوصیات آقا پسرها و دختر خانمها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی

خصوصیات آقا پسرها از  ۱۴  تا  ۲۸  سالگی...

سن  ۱۴  سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن ! ( اول بدبختی! )

سن  ۱۵  سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد !

سن  ۱۶  سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن و تکنو را میرن ! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن !

سن  ۱۷  سالگی: یه کمی مثلا آدم میشن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن )

سن  ۱۸  سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش میشن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه !

سن  ۱۹  سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن !

سن  ۲۰  سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده !

سن  ۲۱  سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن !)

سن  ۲۲  سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!

سن  ۲۳  سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز میشن! (دیدشون عوض میشه!)

سن  ۲۴  سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!

سن  ۲۵  سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!

سن  ۲۶  سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!

سن  ۲۷  سالگی: آخیـــــــــــش!

سن  ۲۸  سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمی اومدم!!!

                                         <<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<

                                               خصوصیات دختر خانمها از  ۱۴  تا  ۲۸  سالگی ...

سن  ۱۴  سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!

سن  ۱۵  سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)

سن  ۱۶  سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن !

سن  ۱۷  سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... آخ آخ شعرهای سیاوش قمیشی مثل چسب دوقلو میچسبه ( کوران حوادث! )

سن  ۱۸  سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن !

سن  ۱۹  سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست !

سن  ۲۰  سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!

سن  ۲۱  سالگی: فقط  ۲۷-۲۸  سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!

سن  ۲۲  سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)

سن  ۲۳  سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن !

سن  ۲۴  سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه!

سن  ۲۵  سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه !

سن  ۲۶  سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله !

سن  ۲۷  سالگی: آخیـــــــــــش!

سن  ۲۸  سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمی یومدی

هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی

 

کاش می شد عشق را ابراز کرد یا که عشق را با سحر اغاز کرد لحظه به لحظه دم به دم ساعت به ساعت خواهمت گر خوشم یا نا خوشم در هر دو حالت خواهمت

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست،بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند،و تو از اون رسم محبت بیاموزی

 

عشق یعنی بیستون کندن به دست
زندگی عشق می آفریند...عشق زندگی می بخشد

هر مرگ اشارتی ست به حیاتی دیگر
بهترین چیز رسیدن به حیاتی ست ...که از حادثه ی عشق تر است

 

چه خوش باشد که بعد از انتظاری به امیدی رسد امیدواری
وزآن خوشتر وزآن بهتر نباشد دمی که می رسد یاری به یاری

 

 

 

اول بخون بعد نظر بده...

 

اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

 

***

 

همیشه هر چیزی را که دوست داری به دست نمی آوریم پس بیایید آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

 

***

 

بهای عشق چیست بجز عشق ؟ (ماری لولا)

 

***

 

نمی خوام بگم قدر 1 دنیا دوست دارم چون دنیا 1روز تموم می شه
نمی خوام بگم سیاهی چشات مثل شب پر ستاره است چون شب هم بالاخره تموم می شه
نمی خوام بگم دوست دارم چون دوست ندارم بلکه عاشقتم

 

***

 

دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را با زبان نگاه گفته بودند
از من و هرچه در من نهان بود می رمیدی می رهیدی
یادم آمد که روزی در این راه ناشکیبا مرا در پی خویش میکشیدی

 

***

 

آرزوم بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله
بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی عبوره
من نمی خوام تو خیالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم که راستی راستی حس کنم تو رو تو دستم

 

***

 

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم
تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد
من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم

 

***

 

هرز نکن ثانیه های قفس را ،
شتاب کن !
ناب ترین لحظه من که بسی خوشایندتر از پرواز است،
رویای پرواز با تو است ... !
بیا در رویا غرق شویم

 

***

 

با دیدگانی گریان شانه هایی خسته و دستانی لرزان
آمدنت را به انتظار نشسته ام
باشد تا به یاری شانه های مهربانت
خیل خستگیهایم را زمین بگذارم

 

گفتم ....

       گفتم گر بوسه دهی توبه کنم

         که دگر باره از این گونه خطاها نکنم

              بوسه دادی و برخواست لبم از لب تو

                          توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم

alone girl

 

 

تو رفتی به سادگی     به همون ارومی که اومدی رفتی           اومدن ارومت برام لذت بخش بود اما رفتن شروع اشوب بود        شروعه هر چی بدی بود        از اسمان بدی بارید روی سرم        خیلی خیلی زیاد
کاش می شد به تو گفت نرو اما تو به سادگی رفتی            گریه های من را دیدی اما رفتی       به سادگی پا روی دل من گذاشتی رفتی       خیلی بد رفتی خیلی بد اصلا فکر این روزا را نکرده بودم       کاش می تونستم با گریه هام جلوت رودی بسازم که ازش رد نشی      کاش می شد اما نشد      خیلی سخته دوری تو بی تو بودن        اما اما تو رفتی ومن موندم با حجم خاطرات        من موندم یه دنیا حرف نگفته روی لبم      من موندم با کاغذهایی که با یاد تو سیاه کردم     حالا باید تا ابد ببارم      حالا کاری جز باریدن ندارم     دوست داشتم وجود نداشتم تا ببینم این لحظه ها را      اما بودم      امروز وقت سحر با یه گریه عاشقونه از خدا خواستم قصه من وتو به یه سرانجام خوب برسه      رسید خدایا شکرت     مث یه درخت تو هجوم تند باد پاییزی تمام برگهام را از دست داده بودم وخشک شده بودم      اما اون ته ها توی رشه هام هنوز یه چیزی بود که امیدوارم می کرد می تونم زنده بمونم      تا تو اومدی گفتم دوباره عاشق می شم دوباره تا اسمون پرواز می کنم       دوباره سبز می شم دوباره زنده زنده می شم      اما دریغ که تبر عشق تو خیلی تیز بود خیلی تیز     با اولین ضربه که زدی من تموم شدم کارم به ضربات بعدی نکشید      راحتم کردی بی درد      اره عزیزم اره