قدرت بینش

ق                                          درت بینش

 

مسافری در مکزیک در ساحلی دور افتاده قدم می زد. مردی را دید که مدام خم می شد و چیزی را از روی زمین برمی داشت و داخل اقیانوس می انداخت. نزدیک تر رفت و دید که او صدف هایی را که به ساحل افتاده بودند به آب باز می گرداند.

جلو رفت و از او پرسید که چه کار می کند. مرد پاسخ داد که الان موقع مد دریاست و آب این صدف ها را به ساحل آورده و اگر آن ها را به آب بر نگردانم از کمبود اکسیژن خواهند مرد. مسافر گفت می فهمم اما در این ساحل هزاران هزار صدف وجود دارد. تو که نمی توانی به آن ها کمک کنی و همه ی آن ها را به آب بر گردانی. ضمنا این ساحل کیلومترها امتداد دارد. نمی بینی کار تو هیچ تفاوتی در اوضاع ایجاد نمی کند و مفید نیست.

مرد مودبانه به صحبت های مسافر گوش کرد و لبخندی زد. خم شد و دوباره صدفی را برداشت و آن را به آب انداخت و جواب داد:

برای این یکی که مفید بود...


گاهی با خود فکر  می کنیم که خوب میلیون ها نفر در این دنیا بی هدف و سرگردان و محتاج کمک هستند. مگر به چند نفر از آن ها می توان کمک کرد؟ به نظر نمی آید کمک کردن به چند نفر تغییر محسوسی در اوضاع ایجاد کند.

اما می توانیم این  قضیه را از یک دید دیگر هم نگاه کنیم. تصور کنید هر فردی یکی از آن صدف هاست. یکی از میلیون ها صدف نیازمند کمک و راهنمایی. نیازمند دستی که آن ها را به دریای زندگی برگرداند. اگر از این دید به ماجرا نگاه کنیم، دیگر کمک کردن حتی به یک نفر، فقط یک نفر هرگز کاری بی فایده به نظر نخواهد رسید.
حال می خواهم به شما بگویم که معرفی شرکت وست ویژن به هر فرد در واقع کمکی بزرگ است به او و اگر شما از معرفی کار به دیگران بترسید و یا آن را بی فایده بدانید، مطمئن باشید که شاهد مرگ رویاها و اهدافتان خواهید بود ولی اگر هر فرد را صدفی بدانید و وست ویژن را اقیانوسی برای کمک به افراد، آن وقت است که برای معرفی کار به دوستانتان تمام تلاشتان را به کار می گیرید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد