گفتم ....

       گفتم گر بوسه دهی توبه کنم

         که دگر باره از این گونه خطاها نکنم

              بوسه دادی و برخواست لبم از لب تو

                          توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم

alone girl

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
بهروز چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:21 ق.ظ

زیبا می نویسی.از ته دل.....

ستاره پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:12 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام سحر جون
خیلی قشنگ بود
من اپ کردم وقت کردی یه سر بزن
بابای عزیزم

امید پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:18 ب.ظ http://www.shahrzadsoft.blogsky.com

سلام سحر جان مطالب غیر تکراری و جالبی داری
وقت کردی یه سری هم به ما بزن همشهری!!

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 ق.ظ http://rue.blogsky.com

کجایی دختر
یه سر به ما هم بزن
زیبا بود
دلت شاد

[ بدون نام ] جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:43 ب.ظ http://goldgirl.blogsky.com

سلام عزیزم وبلاگ فوق العاده ای داری

rain man سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:27 ق.ظ

به نام خدا
اینکه فردا خواهی آمد یا نه و اینکه چه می دانی زمانی که روح در پستو خانه خلوت یک رنگی با نگاه حسرت تو را ورق می زند . یا چاره یک رنگی بارور کردن هستی است نمی دانم.فقط می دانم که چون تو در سبزینه ترین لحظه ها خود را نشان می دهی همان فردایی است که دنبالش می گردی چون نگاهی داری که شاید هیچ نداند .اما بدان که نگاهت را می شناسم و می دانم که می دانی ساده است.آبی شدن در آسمانی که بوی باران می دهد . پس دیدن را از یاد مبر که سرانجام دارد وقتی واقعیت را می بینی . این نگاه روشنی است مثل همان قطره که سحرگاهان بر روی گلبرگ بهاری نشسته است تا آرام او را از خواب بیدار کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد